جدول جو
جدول جو

معنی روح الممات - جستجوی لغت در جدول جو

روح الممات
(حُلْ مَ)
رجوع به روح ممات شود
لغت نامه دهخدا
روح الممات
جان میراننده گوهری که با بیرون شدن آن باشنده زنده بمیرد (اسم و فعل) جوهری زنده فانی شودا و بمیرد در مقابل روح حیات که بوسیله آن اکل و شرب و حس و حرکت انجام میشود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِ مَ)
جوهری است که با خروج آن موجود زنده فانی شده و بمیرد و آن مقابل روح حیات است که بوسیلۀ آن اکل و شرب و حس و حرکت انجام میشود. توضیح مطلب آنکه فلاسفه برای روح مراحلی بیان کرده اند، بلکه به روح متعدد قائل شده اند که از جمله همان جرم لطیف بخاری، و همان روحی است که منشاء حس و حرکت است و در نتیجه مبداء حرکات و جنبشهای حیوانی است و حیات و ممات حیوان بدان بستگی دارد واز این جهت هم روح حیات است و هم روح ممات، زیرا که با وجود آن حیات برقرار است و رفتن آن موجب مرگ و فنا و تلاشی بدن میباشد. (از فرهنگ علوم عقلی ص 281)
لغت نامه دهخدا